شهرستان شاهین دژ
نام اصلي و قديمي شاهين دژ در زمان اورارتويي ها بر اساس مستندات اوكاني و بعد ها ساناكا بوده در زمان ساساني به دليل موقعيت جغرافياي خواص و طبيعي كه مانند دژ طبيعي بود به شاهان دژ(شاه=بزرگان+دژ)نام گذاري شد. ولي پس از مدتي به دليل رشادتهاي فرزندان ان سرزمين در مبارزه با ظلم و جور به شاهين دژ تغيير نام داد و با ورود اسلام به اير ان صائين قلعه معروف شد ، صائین قلعه از ترکیب دو کلمه صائین و قلعه میباشد. صائین به معني شأن ، شوكت و بزرگي و معرب کلمه شاهین (عقاب) میباشد در لغت به معنای نگهبان و نگهدارنده، (سایین در زبان ترکی به معنای پاک و منزه و بزرگ میباشد.) و قلعه نیز به معنی دژ یا دز است. و این نام گذاری به این دلیل بودهاست که قبل از اسلام بسیاری از بزرگان دین زرتشت برای زیارت و نیایش به آتشکده آذرگشسب واقع در تخت سلیمان میرفتند، پس از طی مسافتی طولانی برای خستگی راه دنبال استراحتگاهی خنک و مناسب بودند، که به زیارتگاه (آتشکده) نیز نزدیک باشد. از این رو در محل کنونی شاهین دژ یعنی در ۳۰ کیلومتری غرب آتشکده بنایی ساختند که به مرور زمان تبدیل به شهر شد. و شاهین را نماد نگهبان برای قلعه (دژ) قراردادند. همچنین در شمال شهرستان صخرههایی مرتفع مشهور به هلانه دال (لانه عقاب) معروفند وجود دارد.
شهرستان شاهیندژ٬ در قسمت جنوب شرقی استان آذربایجان غربی قرار دارد مرکز این شهرستان، شهری کوهستانی شاهیندژ است که از شمال به شهرستان مراغه و شهرستان هشترود واز شمال شرق به شهرستان چاراویماق(قره آغاج)، از استان آذربایجان شرقی و از جنوب به شهرستان سقز از استان کردستان از جنوب غرب به شهرستان بوکان از شمال غرب به شهرستان میاندوآب، از شرق به شهرستان تکاب٬ محدود می گردد.
آخرین آمار قبل از تبدیل به شهرستان، در روزگاران گذشته بخش شاهین دژ یکی از بخش های شهرستان مراغه بود و در فاصله مستقیم ۸۵ کیلو متری جنوب شرق مراغه و در ۶۰ کیلومتری جنوب غربی شهر قره آغاج قرار گرفته بود و از شمال به دهستان آجرلو و دهستان چهاردولی از جنوب به شهرستان سقز از شرق به دهستان احمد آباد و دهستان تکاب از غرب به بخش بوکان محدود می گشت. بخش شاهین دژ از دو دهستان به نام دهستان حومه و دهستان گوی آقاج و ۸۱ آبادی بزرگ و کوچک تشکیل و تعداد کل جمعیت با روستا ۱۸٬۴۴۰ و روستاهای مهم آن، هاچه سو٬ هولاسو٬ قوزلو٬ محمودآباد و غیره بود. پس از برقراری حکومت مشروطه در ایران طبق قانون مخصوصی که در سال ۱۲۸۵ شمسی ( ۱۳۲۵ قمری) به نام قانون تشکیل ایالات و ولایات به تصویب مجلس شورا رسید، و آذربایجان یکی از ۴ ایالت کشور محسوب شد. در سال ۱۳۱۶ شمسی کشور ایران مرکب از ۱۰ استان بود و ایالت آذربایجان به دو استان غربی و شرقی تقسیم شد. و شهرستان شاهین دژ از این تاریخ جزو استان آذربایجان غربی شد.
شاهیندژ سرزمینی است که گروهای اجتماعی متنوع با آداب و رسوم و عقاید متفاوتی در آن سکنی گزیدهاند از قبایل چادرنشین، عشایر، و روستائیان حافظ سنتها و عادات دیرین گرفته تا شهر نشینان و اقلیت های مذهبی و نژادی مانند (زرتشتیان، ارامنه، کرد و ترک) هر یک فرهنگ مخصوص به خود را دارند. از کل جمعیت شهرستان ۸۹٫۹۹ درصد را مسلمانان و بقیه یعنی ۰٫۰۳ درصد زرتشتی و ۰٫۰۸ درصد را سایر ادیان ( کلیمی، مسیحی و ... ) تشکیل می دهد.
در سال ۱۳۷۵ مساحت اراضی کشاورزی شهرستان شاهیندژ ۹۸۰۱۴ هکتار بودهاست. گندم (۴۶۵۰۵ تن)، جو (۲۲۹ تن)، علوفه(۷۵۵۶۲ تن)، و چغندر قند (۱۲۸۲۶ تن) از مهمترین محصولات کشاورزی و زراعی شهرستان محسوب میشود. فعالیت دامداری و دامپروری در این شهرستان رونق خاصی داشته به طوریکه ۱۱ درصد از واحدهای دامی استان ۸٫۹ درصد تولید شیر ۸٫۱۰ درصد تولید گوشت قرمز، ۷٫۴ درصد تولید گوشت سفید و ۱٫۷ درصد تولید پشم استان از ناحیه این شهرستان تامین میگردد.
در سال ۱۳۸۱ وسعت شهرستان شاهیندژ در حدود ۲۸۳۹ کیلومتر مربع بوده و در حدود ۶٫۷ درصد از کل مساحت استان را به خود اختصاص داده بود. جمعیت شهرستان شاهیندژ در طبق سرشماری سال ۱۳۸۱ حدود ۱۰۴٬۸۱۴ نفر برآورد گردیدهاست که معادل ۷٫۳ درصد جمعیت استان میباشد. ۶،۳۱ درصد جمعیت شهرنشین و ۴٫۶۸ درصد در مناطق روستایی ساکن میباشند در این سرشماری این شهرستان شامل یک نقطه شهری، دو بخش، هفت دهستان و ۲۰۹ آبادی با سکنه و ۲۰ آبادی خالی از سکنه بود.
این شهرستان در سال ۱۳۸۵ بیش از ۲۰۰ هزار نفر جمعیت دارد، اما طبق آنچه سایت وابسته به حکومت نظام جمهوری اسلامی ایران، با نام «مرکز ملی آمار ایران» اعلام کرده است، جمعیت این شهرستان طبق سرشماری سال ۱۳۸۵ برابر با ۸۹٬۳۵۶ نفر بوده است که از این تعداد ۴۳۹۱۳ نفر آنان مرد و ۴۵۴۴۳ نفر آنان زن بوده اند. با اینکه در این آمار دو دهستان آجرلوی غربی ۲۴ روستا و آجرلوی شرقی ۲۷ روستا و ۶ روستای دهستان کشاورز٬ که در مجموع ۵۷ روستا از بخش کشاورز شهرستان شاهین دژ جدا شده و به شهرستان میاندوآب پیوسته است. شهرستان شاهیندژ اکنون شامل سه نقطه شهری، دو بخش، پنج دهستان است و مساحت این شهرستان برابر ۲۱۴۴ کیلو متر مربع و ۱۷۵ روستا که ۱۳ تای آن خالی از سکنه است.
تقسیمات کشوری
تقسیمات کشوری این شهرستان، بنابرآنچه در نتایج آمارگیری سرشماری سال ۱۳۸۵ کل کشور آمده است، بر حسب بخش، شهر، دهستان و روستا به شرح زیر است:
بخشها
بخش مرکزی
بخش کشاورز
شهرها
شهر شاهیندژ
شهر محمودآباد
شهر کشاورز
دهستانها
دهستانهای بخش مرکزی
دهستان صفاخانه
دهستان محمودآباد
دهستان هولاسو
دهستانهای بخش کشاورز
دهستان چهاردولی
دهستان کشاورز
تاریخ شاهین دژ
صائین قلعه از ترکیب دو کلمه صائین و قلعه میباشد . صائین معرب کلمه شاهین (عقاب) میباشد در لغت به معنای نگهبان و نگهدارنده، (صایین در زبان ترکی به معنای پاک و منزه و بزرگ میباشد.) و قلعه نیز به معنی دژ یا دز است . و این نام گذاری به این دلیل بودهاست که قبل از اسلام بسیاری از بزرگان دین زرتشت برای زیارت و نیایش به آتشکده آذرگشسب واقع در تخت سلیمان میرفتند، پس از طی مسافتی طولانی برای خستگی راه دنبال استراحتگاهی خنک و مناسب بودند، که به زیارتگاه (آتشکده) نیز نزدیک باشد . از این رو در محل کنونی شاهین دژ یعنی در ۳۰ کیلومتری غرب آتشکده بنایی ساختند که به مرور زمان تبدیل به شهر شد . و شاهین را نماد نگهبان برای قلعه (دژ) قراردادند. همچنین در شمال شهرستان صخره هایی مرتفع مشهور به هلانه دال (لانه عقاب) معروفند وجود دارد.
شاهین پرنده استوره ای پارسی
شاهين يكي از مرغان شكاري بسيار بزرگ است ؛ چون بالها مي گشايد به سه متر مي رسد؛ پرنده ايست بلند آشيان؛ سبكپر؛ تند نگاه؛ تيز بانك؛ ستبر نوك؛ سهمگين چنگال؛ در شكار خويش؛ از جانوران بزرگتر از خود هم؛ چون گوسفند و بز و آهو روي نگرداند ؛ شاهين بيش از صد سال عمر مي كند در توانايي و شكوه سرآمد پرندگان و از اينرو شاه مرغان است .حمزه اصفهاني در كتاب التنبيه علي حدوث التصحيف ( نسخه خطي ) و الميداني در كتاب السامي في السامي عقاب را به ‹‹ آله ›› گردانيده اند و ابوريحا در التفهيم . حكيم مومن تنكابني در مفردات ادويه نامزد به تحفه المومنين كه در روزگار صفويه تاليف شده مي نويسد : ‹‹ عقاب به فارسي الوه و به تركي قرقاوش گويند ›› و در جاي ديگر مي نويسد ‹ الوه اسم فارسي عقاب است ›› در فرهنگ جهانگيري آمده ‹‹ له با اول مضموم مرغي باشد ذي مخلب كه بر كوههاي بلند آشيانه كند و به غايت قوي و بزرگ بود و آرا آله نيز خوانند و به تاري عقاب گويند.
شاهین بعلت جسارتی که دارد گاهی عموماً به عقاب وقوش حمله میکند با نامهای گوناگون زیستگاهشان در سراسر کره زمین پراکنده است. شاهین عموماً آشیانه خود را در کوهستانهای بلند و دور افتاده و در غارهای مشرف به پرتگاهها و صخرهها بلند میسازد ولابلای صخره های کوهستانی تخم گذاری میکند شاهین در پارسی یعنی «از شاه»، مانند آهنین که ریشه اش از آهن می آید. شکار کردن با شاهین با آنکه تاریخ اش به دوره پادشاهی آشور می رسد، بدون شک در دوره ساسانی ورزش شاهان بوده زیرا در دوره اسلامی گسترش یافت. شکار با شاهین پس از آن به اروپا گسترش پیدا کرد. نام شاهین می تواند از شکار کردن شاه با پرنده شکاری ریشه گرفته باشد.
شاهین دژ بیان گر مفهوم قلعه عقاب میباشد و تا زمان ساسانیان این منطقه به این نام مزین بوده است. ولی پس از ظهور دین مقدس اسلام و حمله اعراب نام آن به صائین قلعه تغییر یافت . نام این شهر در رژیم شاهنشاهی پهلوی که تازه تشکیل شده بود به صائین دژ تغییر پیدا کرد و این نام به دشت کوچکی که شهر درآن قرار دارد محدود شده بود در حالی که در تاریخ این نام برای منطقه شمال تکاب و جنوب هشترود و قره اغاج و شهرستان شاهین دژ را شامل می شد. نام رسمی این شهر بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همان شاهین دژ شهرت ساسانی خود را بازیافت . در گویش محلی به آن صایَن قلاع و شاهَن دژ و شاهان دژ گفته می شود.
آثار باستانی
۱- تنها بنای باقی مانده از ادوار گذشته پلی به ابعاد ۱۰×۹۰ که از دوران مغول بر روی رودخانه زرینه رود (جغتو) در روستای قیزکرپی حدود ۷ کیلومتری جنوب شاهین دژ میباشد .
۲ - تپههای که در زمان مغول برای مقابله با حمله دشمنان احداث گردید. هنوز به عنوان نماد هویت تاریخی این شهر میباشند پا برجاست.(سه تپه داخل شهر شاهین دژ٬ که هر سه دست ساز زمان مغول هستند)
۳ - دخمه بیبی كند (روستای بی بی کند): این دخمه تاریخی كه قدمت چندین هزار ساله دارد، در بالای كوهی قرار گرفته است دارای دو اتاق همچنین سوراخهایی میباشد كه بهعنوان پنجره از آن استفاده میشده است. ستونهای كنده شده از سنگ در قسمت جلوی دخمه میباشد كه با ظرافت خاصی كندهكاری شده و به آن شكل داده شده است. با توجه به طبیعت زیبای اطراف دخمه از مناطق دیدنی شهرستان شاهیندژ بشمار میآید. ولی بعلت مسافت زیاد و شوسه و مالرو بدون مسیر عده كمی از این بنای تاریخی قدیمی دیدن می كنند
۴ - حمام قدیمی قپان شاهیندژ راسته قپان (خیابان شهید باكری): این حمام قدیمی كه قدمتش به دوره قاجاریه برمیگردد در خیابان شهید باكری راسته قپان قرار گرفته است دارای یك درب كوچك بوده و فقط ستونها و قسمت كوچكی از حمام باقیمانده است. سقف و سایر قسمتها ویران شده است ولی میتوان با مرمت كامل اثر این حمام قدیمی را احیاء كرد
علت نام گذاری رودخانه زرینه رود به جغتو (جغاتو)
خواندمیر در حبیبالسیر به جنگ بین آرپاخان و خواجه غیاث الدین محمد، اشاره کرده و چنین مینویسد: در حوالی جغتا هر دو شبکه به هم رسیده، دست به تیغ و خنجر بردند و خواجه از آرپاخان شکست خورده، پا به فرار نهاد و هلاکوخان مغول قریه حسینآباد را که در چند کیلومتری جنوب میاندوآب میباشد، به پایتخت تابستانی انتخاب و زرینه رود را به افتخار پسر چنگیزخان جغتای (جغتو) نامگذاری کردند.
مردم و زبان
زبانهای رایج شامل ترکی(آذری)٬ لکی(شمالی) و کردی (کرمانجی و سورانی) میباشد. گویشها را اکثریت طوایف زاخورانی (زعفرانلو)، چهاردولی (چاردولی، چرداولی)تشکیل می دهند اقلیت های دیگز شاقی (شُقاقی، شِکاکی)، موصولانی (موصلانلو٬ جلالی ها)، هشترودی (هشترویی٬ قره داغلی)٬ شاهسون (شاهسوان٬ شایسوان) قیچلی ها(به معنی پادار ها) قرچی ها (یا قورچی به معنی ترکشدار ها) و غیره تشکیل میدهند. این طوایف در گذشته ایل افشار٬ ایل چهاردولی و ایل شاهسون را تشکیل می دادند. اکنون هم ایل زعفرانلو و ایل سادات به زندگی عشایری ادامه می دهند. این شهرستان برای اینکه دارای منطقه مناسب برای زندگی عشایری است در گذشته مورد توجه بوده است چون شرق این شهرستان ییلاق و غرب شهرستان قشلاق است خود شهر شاهیندژ در منطقه قشلاق و در دشتی به همین نام قرار دارد که تابستان نسبتاً گرمی تا دیگر شهرهای استان دارد. مردم در غرب شهرستان به علت قرار گیری در کنار زرینه رود و دیگر رودها و دشت های مناسب به شغل کشاورزی مشغولند.
صنایع دستی شاهین دژ
شاهین دژ یا صائین دژ از قدیمی ترین و پرسابقه ترین شهرهای استان آذربایجان غربی است در این شهرستان و روستاهای اطراف آن در حدود ۱۰۰۰ خانوار و در هر خانوار حدود ۵ نفر به فعالیت در تولید صنایع دستی مشغولند علاوه بر این تعدادی کارگاه فرشبافی نیز در این شهرستان وجود دارد. عمده تولیدات شامل فرش٬ گلیم٬ جاجیم٬ و دست بافتهای پشمی است. در گذشته سفالگری نیز در منطقه رایج بوده که امروزه منسوخ شدهاست.
فرش بافی
قدمت فرشبافی نسبت به سابقه تاریخی این شهر بسیار محدود است. شاهین دژ شهری است تاریخی و مهاجر پذیر مهاجران اکثراً از ۲ تیره کرد و ترک میباشند که هر یک فرهنگ و صنایع دستی خاص خود را به همراه آوردهاند. مهاجران ترک زبان که بیشتر جزو عشایری میباشند تغییر شیوه معیشت داده و از کوچ نشینی به یکجا نشینی متمایل گشتهاند اما همچنان به تولید دست بافتهای سنتی خود با هویت تاریخی فرهنگی خاصشان مشغولند. فرشهای تولید شده توسط این اقوام دارای طرح شکسته هندسی یا نیمه شکسته میباشد. رج شمار پایین (۳۵-۱۵) از مشخصات این نوع فرشهاست. مصالح مورد استفاده در بافت آنها اغلب به نوعی است که بصورت بومی و منطقهای قابل تهیه و دسترسی است. پرز این قالیها اکثراً پشمی و پودها پنبهای و جنس تار چله نیز بیشتر پشمی و گاهی پنبهای میباشد. صنعت نخ ریسی به صورت دقیق نیز در کنار فرش و برای جوابگویی به تولیدات فرش این منطقه وجود دارد. ابعاد این فرشها اکثراً کناره (فرشهای طویل کم عرض) به طول ۵٫۱ تا ۶ متر و عرض ۵٫۰ تا ۵٫۱ متر بوده و گاهی در ابعاد قالیچه یا ۳×۲ نیز بافته میشوند. این فرشها اغلب سینه باف بوده و نقشههای ۳ ترنج- ۵ ترنج٬ لچک ترنج٬ گلدانی و افشان٬ به رنگهای زمینه لاکی٬ سرمه ای٬ و رنگهای شاد و درخشان در این فرشها متداول است نوع گره بکار رفته نیز اغلب متداول است که توسط قلاب یا دست به همراه چاقوی بافت زده میشود. اما مهاجرین کرد زبان دارای تولیدات متنوع تری هستند. فرشهای تولید شده توسط آنها ریز بافت تر و دارای طرحهای گردان و نیمه شکسته میباشند. رج شمار این فرشها بین ۲۵ تا ۶۰ متنوع بوده و گاهی در بین آنها فرشهای تمام ابریشم با رج شمار ۷۰ نیز مشاهده میگردد. ابعاد این فرشها مختلف و بر اساس سفارش بازار متغیر است. نقشههای مورد استفاده یا مانند سایر نقشههای کردی٬ افشان٬ لچک٬ ترنج٬ ترنج دار٬ افشار٬ نقوش حیواندار٬ هراتی (ماهی در هم) شکسته و گردان و یا مانند نقشه فرشهای ریز بافت مثل تبریز٬ اصفهان و حتی قالیچههای تمام ابریشم و با نقشه شبیه به هم اما بسیار محدود میباشد. جنس مصالح این قالیها در پرز اغلب پشم و گاهی ابریشم٬ در تار پنبه و ابریشم و در پود پنبهاست. نوع گره استفاده شده هم گره متقارن (ترکی) و گاهی نامتقارن (فارسی) است رنگ زمینه این فرشها سرمهای٬ لاکی٬ پوست پیازی٬ کرم٬ بژ٬ نارنجی٬ قهوهای سبز و ... میباشد.
گلیم بافی و جاجیم بافی
در شاهین دژ گلیمهای تمام پشمی یا گاهی پشم و پنبهای توسط روستائیان و عشایر اسکان یافته بافته میشود. در این منطقه انواع گلیمهای کردی و افشار و گلیمهای محلی مخصوص اقوام ترک زبان تولید میگردد که بیشتر به رنگهای مخلوطی از قرمز٬ پشم خود رنگ٬ کرم سیاه و گاهی سبز و آبی میباشد. تولید جاجیم نیز مثل اکثر نقاط ایران در این شهرستان متداول است. جاجیم که بافتهای ۲ رویهاست دارای طرحها و رنگ بندی راه راه و هندسی است که توسط ماشین بافندگی دستی و زمینی بافته شده و فاقد پرز میباشد. مصارف مختلف جاجیم شامل روانداز٬ زیرانداز٬ رختخواب پیچ٬ روکرسی و غیرهاست بافت گلیم و جاجیم در منطقه صنعتی خانگی محسوب میشود و توسط زنان روستایی صورت میگیرد.
دست بافتههای پشمی
در این منطقه نیز مثل سایر شهرهای سردسیر استان بافت انواع محصولات پشمی بهوسیله ۲ تا ۵ میل و بدست زنان شهر و روستا رواج دارد. انواع جورابها٬ دستکش٬ کلاه٬ شال گردن٬ شال کمر٬ زانو بند٬ ساق بند و حتی گاهی شلوار و جلیقه پشمی در طرحها و رنگهای زیبا (معمولاً سفید٬ قهوهای و قرمز) بافته شده و جزو البسه پوشاک سنتی مردم این ناحیه در فصل سرد زمستان است.
سایر صنایع دستی
در گذشته ساخت وسایل سفالی و سبد و حصیربافی در این منطقه رایج بوده که امروزه تقریباً منسوخ شدهاست اما صنایع چوبی اخیراً در این شهرستان رایج شده و سهمی از تولیدات صنایع دستی منظم را بخود اختصاص میدهد ساخت و طراحی پایه مبل٬ صندلی٬ منبت کاری روی دسته مبل و صندلی و گاهی مجسمه سازی و نازک کاری چوب نیز در این شهرستان مشاهده میشود.
امکانات ورزشی و تفریحی
با استناد به آمارنامه سازمان مدیریت و برنامه ریزی استان در سال ۱۳۷۹ شهرستان شاهیندژ دارای امکانات ورزشی زیر میباشد:
۱ میدان فوتبال چمن (۵ درصد از میادین فوتبال چمن کل استان)، ۱ میدان فوتبال خاکی (۵۵٫۵ درصد از میادین فوتبال خاکی استان)، ۱ زمین والیبال و بسکتبال سرپوشیده (۵٫۲ درصد از کل زمینهای والیبال و بسکتبال سرپوشیده استان)و فاقد زمین والیبال و بسکتبال روباز و زمین تنیس روباز و سرپوشیده میباشد و در مورد سایر رشتههای ورزشی شامل (بدمینتون، شطرنج، ژیمناستیک، تنیس روی میز و ... ) دارای ۲ واحد زمین روباز (۳۳٫۸ درصد از کل استان) و ۴ زمین سرپوشیده (۹۳٫۴ درصد از کل استان) است.
در سطح شهرستان شاهیندژ ۷ پارک وجود دارد. جمع مساحت پارکهای این شهرستان تا آخر سال ۱۳۸۰، ۶۴۰۰۰ مترمربع میباشد که سرانه فضاهای سبز برای شهرستان شاهیندژ توسط سازمان ۱۳٫۲ مترمربع ذکر شدهاست
جاذبه های طبیعی
جاذبه های طبیعی این شهرستان عبارتاند از: رودخانه زرینه رود (آق تپه)، دره هولاسو، دره قیزکرپی، دره قره قیه (قه ره قایه)، كوه قلای كچان (جنوب غربی)، كوه قره داش (ضلع شرقی شهر)، دره آغاجاری (جاده تكاب)، دره زینالو، كوه پیر محمد ، دره گهراو (جاده تكاب)، دشت شاهیندژ
شاهين دژ در ادوار قبل از اسلام :
شاهين دژ مركب از دو كلمه (شاهين – دژ) كه شاهين نام پرنده اي شكاري است و نيز نام يكي از جوانان مغول و كلمه (دژ) به معني قلعه مي باشد و همچنين صائين دژ در كتب لغت به معني نگاهدارنده و نگهبان است و اما قدمت شهري بطور كلي سند معتبري كه بازگوكننده تاريخ دقيق بناي شهر باشد در نيست . قدر مسلم اينكه قصبه بزرگ (شاهين دژ) در ادوار قلبي نيز سابقه سكونت داشته است كه كتب مدرني درباره محدوده شهر از گذشته هاي دور در دست نيست ولي با يك نگاه اجمالي به او و اطرافش و نيز روستاهاي همجوار نشانه هاي از آثار باستاني و تريخي بچشم مي خورد و وجود دو تپه در وسط شهر و چشمه هاي قديمي و سنگ نبشه هاي روستاي عقربلو و آثار بسيار ارزشمند منطقه تكاب آيت از قدمت داشتن اين شهر است تپه هاي باستاني وسط شهر با آثار باستاني ارزشمند ما را به يكرنگي زيستي اقوام ساكن دراين منطقه هدايت مي كند .اولين سند معتبري كه در اطراف دو آب پيدا شده است به زبان اورارتوئي بوده كه حكايت از سكونت اين قوم در منطقه دارد . قوم اوراتو از اقوام بومي كوهستاني قفقاز بودند كه در قرن نهم ق . م در آسياي صغير و قفقاز حكومت قدري تشكيل دادند وحمايت و سلطه خود را تا مغرب و شمال ايران بسط داده و كوه آرارات ماخوذ از نام اين قوم است كه در زبان تركي آخري داغ ، و در برخي منابع آنرا كوه نوح و در اعراب جوي و ارمنيان آن را ماسيس خوانده اند . قلمرو مردم اورارتو در شمال و جنوب سرزمينها تا بين گوگچه و اورميه بود درياچه وان در تركيه امروزي ميان كشور اورارتو قرار داشت اين قوم دائماً با آشوريان درحال جنگ و ستيز بودند ومنطقه مياندوآب و به تبع آن منطقه شاهين دژ جزء منطقه اورارتوبوده است .
ولاديمر منورسكي شرق شناس معاصر روس عقيده دارد در جنوب درياچه اروميه غير هند اروپايي ، مانند الابريان (Allbria) و خارخار (khar khar) و الپي (Allpi) و… روس در جنوب غربي آن براي نخستين بار در سال 844 ق . م به بعد به كشوري اشاره مي كند به نام پارسوا (Parasova) كه بعنوان قديمي ترين مرحله پيدايش پارسيان به شمار ميرود و در جنوب شرق پارسوا از سال 836 ق .م به بعد از ماتايي ها يا ما اها نام برده است . سپس در حدود سالهاي 830 – 858 پيش از ميلاد از ملتي مبهم به مانتايي يا مني بعنوان همسايه چسبيده به مرز شرقي پارسوا نام برده مي شود منطقه شاهيندژ در قرن نهم قبل از ميلاد جزئي از منطقه بزرگ ماننا محسوب مي شد ، آقاي اسماعيل ديباج نويسنده راهنماي آثار تاريخي آذربايجان عقيده دارد كه نهصد سال قبل از ميلاد مسيح و پيش از ورود آريايي ها به ايران در كوهستانهاي جنوب درياچه اروميه درمناطقي كه امروز موسوم به اشنويه ، نقده ، مهاباد و شاهين دژ (صائين قلعه) مي باشد وبه واسطه آب رودخانه هاي سيمينه رود و زرينه رود (جغتو) و قادر چاي كه فعل حال از وسط شهرستان مهاباد مي گذرد و ازكوههاي قنديل سرچشمه مي گيرد و رودخانه گدار كه از كوههاي اشنويه سرازير شده و از وسط شهر محمديار گذشته ، مشرب مي باشد طوايفي مسكن داشته اند به نام مانهايا منائيها كه مركز حكومت آنها به عقيده بعضي از مورخيت شهر مستا واقع در شمال غربي مياندوآب فعلي بوده كه امروزه به غير از تلهاي خاك از آن چيزي باقي نمانده است . در منطقه سكونت مانتا اقوامي به نام (مين ني) زندگي مي كردند كه آشوريها دركتبه هاي خود از مردماني به همين نام اشاره كرده اند ، اين مردم همان ساكنان اوليه منطقه شاهين دژ بوده اند كهنام اين قوم در تورات مني و در تاريخ هردوت منايي آمده است . به روايت تاريخ عصري آذربايجان در سال 829 ق .م اوالكي سردار آشوري به آذربايجان فعلي حمله ور شد وخاك مانناي را را در جنوب درياچه اروميه و پارسوا واقع در مغرب آن رافتح كرد وشمسي اداد پنجمين پادشاه آشوري ظهور خصم جديدي ( منطقه اي بين آشور و پارسوا ) را نتوانست تحمل كند واز اين رو به آن نواحي حمله كرد و ولايات مانتايي وپارسوا را گرفت و در ناحيه مسو و گزيل بندا را كه ظاهراً در اطراف رودخانه جغتو واقع بودند متصرف شد سارگن دوم ديگر پادشاه آشوري در سال 723 ق .م با قوم فلسطين جنگ نمود و مردم بني اسرائيل را اسير كرد و تعدادي از اسراء را به شهرهاي ماد فرستاد . شايد سكونت هموطنان كليمي در آذربايجان را از همان زمان آغاز شده باشد چون سند قطعي در اين باره بدست نيامده بنابراين نمي توان با قاطعيت در اين مورد اظهار نظر كرد اما سكونت طولاني اين قوم در اين ناحيه يعني در شهرهاي مياندوآب ، صائين دژ ، تكاب ، مهاباد ، اروميه ، نقده و ساير مناطق آباد استان آذربايجان غربي بيانگر گوشه اي از اين واقعيات تاريخي است . بعد از چندي همين پادشاه آشور با مردم مانتا جنگ كرد وتك تك شهرهاي قوم ماناي را بتصرف خود در آورد و رئيس و پادشاه قوم مانا به نام دياكو را دستگير و به شامات فرستاد اين جنگ در سال 715 ق.م اتفاق افتاد به گفته آشوريها مردم ماننا با آنان قرابت داشته اند . سالنامهاي آشوري مي نويسد كه پادشاهان آشورها بارها در دره جغتو با دشمنان به جنگ و ستيز برخاستند و اين جنگها زماني اتفاق افتاده است كه آشور درزمان شلمنصر نواحي شرق اش دوباره استقلال خود را باز يافتند و نيروهاي پادشاه جديد شمسي اداد پنجم ( 812-825 ) به جهت عدم تحمل وجود پادشاهي و حكمراني جديد درجنوب غرب درياچه اروميه ( هالديا) به سوي ماناي وپارسوا و نيز مسو ، گيزبدبوند و سرزمينهائي كه احتمالا در دره جغتو از ريزا به هاي در ياچه اروميه نهاده بودند پيشروي كردند اين نيروها در اين ناحيه با يك ايراني به نام پيري شاته كه پادشاه اين ناحيه بود برخورد كردند .
به نگارش تواريخ معتبر دو لشگركشي به قصد سركوبي ماناي در عصر شمسي صورت پذيرفت اين حملات اثرات بدست نداده زيرا دولت هانديا به اندازه كافي قدرتمند بود شاه منوئاش پارسوا را به تصرف در آورد و فرمانروايان آشور پيوسته از نفوذ و قدرت ماننادر هماسايگي خود بيمناك بودند و براي خنثي كردن اقتدار مانا در منطقه دست به اقدامات سياسي و سوق الجيشي زدند يعني گاهي از در مصالحه با اين حكومت در آمدند و گاهي نيز با قوه قهريه براي جلوگيري از نفوذ پادشاهي ماننا استفاده نمودند با كمي دقت روشن خواهد شد كه دولت ماننا در كوران كشمش دو دولت ماننا به جهت مصلحت گاهي به آشور متمايل و زماني جانب او را ارتورا بگيرد . در سال 717 ق . م ايرانزو پادشاه ماننا كه متحد آشور بود در گذشت و پسرش آزا جاي او را گرفت و سياست پدر ادامه داد اما رقباي اودر ساير ايالات مانا به اين سياست مخالف بودند كه نهايت به تحريك روساس اول شاه اوراتو بر آزا شوريدند و او را به قتل رساندند سپس اوكلوسونوپسر ديگر ايرانزورا به سلطنت انتخاب كردند كه پس از لشكر كشي سارگن به منطقه اكلوسونو به حضور رسيده و اظهار اطاعت كرد كه در همين زمان خبر رسيد كه متاقي شاه زيكبر تو نيز در حدود مراغه امروزي موضع گرفته بود همين وضع سارگن را بر آن داشت تا دست به مانور بزند و براي گمراه كردن دشمن تغيير جهت بدهد در تعقيب اين نقشه بود كه در خلاف جهت جريان تاتائو و سيمينه رود و در دره آن بالا رفت و از حدود بوكان تا حوالي تخت سليمان پيشروي كرد و بعد از تهيه و تدارك آذوقه و مهمات لازم به شاهين دژ كه آن زمان آئوكانه ناميده مي شد و رفت و آنگاه يازده شهر مستحكم دردره حاصلخيز جغتو را در نورديد ودستخوش تاراج كرد اگر چه در اين لشكر كشي سارگن درياچه اروميه را دور زد اما قلمرو پايدار و قابل اعتماد مانا دردره جغاتو و در حاشيه اين رود پر بركت از مسير سقز تا كرانهاي جنوب و شرق درياچه اروميه محدود است كه معرف تمدن پايدار مانائي در جهان امروزي است .
**************************
شاهين در دوران اسلامي :
در قرن نخست هجري كه فتوحات بزرگ اسلامي آغاز گرديد بلاد آذربايجان يكي پس از ديگري بدست سپاه اسلام گشوده شد و بنا به اظهارات عده اي از مشايخ موصل اروميه نيز ار فتوحات موصل است كه آنرا عتبه بن فرقد فتح كرد و خراج آن سالهاي براي موصل بود . . در عهدنامه هاي سالهاي آغازين اسلام در ناحيه آذربايجان نام شهر شيز ( تخت سليمان امروزي) بيشتر ديده مي شود در اين صورت مي توان اذعان اشت كه منطقه شاهين دژ نيز مصون نبوده است اعراب پس از تصرف شهرها مردم را به دين حنيف اسلام دعوت مي كردند و چنانكه اهالي شهرها از پذيرفتن اسلام خود داري مي كردند با پرداختن جزيه يا ماليات سرانه از تعرض مصون بودند و از احكام محلي امان نامه دريافت مي كردند . دريافت كنندگان جزيه متعهد بودند كه كسي را از مردم آذربايجان نكشند و اسير نكنند وآتشكده ها را ويران نسازند مردم شيز را رقص و انجام آئينهاي مذهبي در جشنها بازندارند . عبيداله بن احمد خرداد به از علماي معروف ايران دردوره خلفاي عباسي در كتاب خود شهرها و روستاهاي آذربايجان را چنين آورده است ، مراغه ، ميانج ، اردبيل ، ورشان ، سسر ، برزه ، سابرخاست ، تبريز ، خوي ، كوره ، موقان ، اروميه ، سلماس ، برزنده ، جنزه ، جابروان ، نريز ، شيز ( تخت جمشيد) .
پس از قرنها گمنامي دردوره استيلاي قوم بر آذربايجان مراغه به مقر فرماندهي حكمراني و فرمانرواي غاصب مغول انتخاب گرديد از اين زمان به بعد بيشتر از هر زمان ديگر واژه ها و كلمات مغولي در اطراف شهر شنيده مي شود و آباديها با كلمات مغولي نام گذري مي شوند فرهنگ و زبان قوم غاصب فتنه گر به حيات اجتماعي مردم وارد مي گردد . جغاتو يا جغتو و تاتائو بزرگترين رودخانه هاي منطقه بر سر زبانها مي افتد و عده اي را عقيده بر اين است كه جغاتو و تاتائو به نام دو نفر از سرداران مغول كه ضمنا نام طايفه آنها نيز بوده نام گذاري شده است . جغتو نامي است كه مغول به هر دليل بر آن گذارده ولي معلوم مي شود كه نام ديگري براي اين رودخانه وجود داشته است كه ورانرود نام داشته است . چنانكه اسقف يبلاها به اين مطلب اشاره مستقيم دارد . گفته مي شود مسعودي ورانرود و شيز را يكجا ذكر كرده است يعني ناحيه شيز و حوزه ورانرود يا همان ناحيه وسيعي كه به گفته ياقوت حموي اروميه نصبه آن بوده است ، پس از آنجا كه مغول در نقاط مختلف آذربايجان ديده مي شد واژه هاي تركي ومغولي و منطقه پراكنده و پذيرفته مي گردد . نام تركي دهات و رودخانه و مزارع و كوهها خود سند معتبر اين دعا است مثلاً محمود جيق ، قره تپه ، داشكسن ، بي بي كندي ، جغتو و دهها نمونه ديگر از اين قبيل اسامي را در فرهنگ آباديهاي آذربايجان به چشم مي خورد اگر چه اقوام ترك زبان در زمان سلجوقان يعني قبل از مغول در آذربايجان و خصوصاً منطقه شاهين دژ كمك كرده است . البته قبل از آمدن الب ارسلان به آذربايجان در سال 456 قمري و دست يابي او به شهرها نقاط حساس بلاد آذربايجان به دست امراي ترك دارده مي شد و اين است خود عامل مؤثري در ترويج اسامي تركي اين ديار است . يكي ديگر از عدل تغيير نام دهات و قصبات اين است كه تركان سلجوقي به حكم چادر نشيني و گله داري ابتدا در مراتع و چراگاهها مجاور سكونت مي كردند ، و از اين رو با مردم روستاها بسيار نزديك و پيوسته در ارتباط بودند بين ارتباط دايمي به تدريج به ريشه فرهنگ و روستاها بسيار نزديك و پيوسته درارتباط بودند بين ارتباط دايمي به تدريج به ريشه فرهنگ و روستاها راه يافت . بعد از استيلاي مغول به آذربايجان تمام بدبختي ها براي مردم ايران بويژه مردم آذربايجان به ارمغان آورد و خرابيها را مجب گرديد . نمي توان ترديد كرد پس از فروكش كردن طوفان حمله مغول و پايان قتل عام مردم شهرها و روستاها در دوره ايلخانان بخصوص پس از فتح بغداد به دست هولاكو امنيت ونظم درشهرها برقرار گرديد .
شاهين دژ درزمان مغول آباد و پر رونق بود وامراء و فرمانروايان مغول به اين منطقه تردد داشتند و يكي روستاهاي شاهين دژ به نام هولاسو تفرجگاه امراء محسوب مي شد .
**************************
شاهين دژ در دوره قبل و بعد از افشاريه
از سال 1142 هـ . ق آذربايجان به اشغال نيروهاي نظامي دولت عثماني درآمده بود و تيمور پاشا حاكم عثماني درتبريز اقامت داشت دراين زمان نادر قلي سردار فداكار وطن كه بعداً به سلطنت رسيد از سال 1148 هـ .ق 1160 هـ .ق رسماً پادشاهاي كرد و در اوج اقتدار براي نجات كشور و بير ون راندن اجانب و حفظ تماميت ارضي مملكت از شهري به شهر ديگر در حاللشكر كشي و دفع تجاوز دشمنان بويژه حسين پاشا سردار عثماني بود . نادر شاه بعد از فتوحات اوليه و تسخير همدان و پاك سازي آن خطه از وجود بيگانگان در راه بازگشت از راه سنندج خبردار شد كه تيمور پاشا حاكم عثماني تبريز و عليرضا پاشا حكمران مكري و ديگر همدستان عرصه را خالي و مناسب ديده اند كه پس از تسخير قسمتي از آذربايجان و استقرار در شهرهاي معتبر از قلعه مياندوآب و مراغه به تاخت و تاز در آن نواحي مشغولند .
لذا از عزيمت به كرمانشاه منصرف و در اوايل محرم 1143 هـ . ق از راه كردستان ابتدا وارد يكي از روستاهاي صائين قلعه به نام صفاخانه سپس وارد شهر و براي چند روز اردو زد و پس از شناسايي موقعيت دشمن يعني پاشاي عثماني در مياندوآب كه در آن زمان مركز فرماندهي قواي عثماني بود حمله ور شد كه پس از مختصر مقاومتي دركنار رودخانه جغتو چون از قدرت قواي او اطلاع حاصل نمودند فرار را ترجيح دادند و سربازان نادر شاه قواي شكست خورده عثماني را تا اشنويه نزديك مرز ايران عثماني تعقيب نموده و عده كثيري از آنها را به قتل رساندند . بدين ترتيب در اثر پيروزي قسمت عمده آذربايجان از تسلط قواي خارجي آزاد و مناطق مياندوآب ، مراغه ، مهاباد ، آذرشهر به ايران بازگشت .
نادر شاه در سال 1158 هـ . ق پس از بازگشت از جنگ موصل با دولت عثماني از در مصالحه درآمد موقتاً ترك متاركه نمد . در اين وقت به ملاحظه دلجوئي از ايل افشار مجدداً به سوي صائين قلعه حركت در آنجا امراي افشار از جمله محمد كريم خان حاكم ارومي ومحمد مومن خان حاكم صائين قلعه را به مقام مواخذه و باپاي محاسبه ديواني آورد . چون خلافكاري مالي و حيف و ميل اموال عمومي و دست اندازي اين دو حاكم به بيت المال به اثبات رسيد هر دو را كور گردانيد پس از چند روز توقف از سمت مياندوآب عازم اروميه گرديد و پس از سركوب سپاهيان عثماني در نوار مرزي غرب كشور فرمان داد 12 هزار خانوار از ايل افشار ارومي ، مراغه و صائين قلعه را كوچانيده و در ابيورد خراسان اسكان داد . در بعضي از منابع آمده است كه نادر پس از رسيدن به صائين قلعه 3 هزار خانوار از ايل افشار صائين قلعه را دز اين كوچ بزرگ روانه خراسان كرد كه در اين حال خبر رسيد كه طوايف بلباس ( ايل سني مذهب كه در نوار مرزي ايران و عثماني سكونت داشتند) كه در حوالي لاريجان اروميه سكونت داشتند سربه شورش برداشتند كه پس از تاخت و تاز خسارات كلي به ساكنين نواحي مياندوآب ، مراغه و اروميه وارد آورده اند كه سريعاً پس از اطلاع نادر چندين فوج نيرو براي دفع تجاوز طايفه بلباس روانه نمود كه در حوالي ساوجبلاغ و مياندوآب شكست سختي بر آنها وارد گرديد و آنان را متفرق ساختند و پس از مرگ نادر در سال 1160 هجري در زمان فتحعلي شاه افشار بار ديگر اين طايفه ماجرا جوئي كرده و تا توان و قدرت داشتند به قتل و غارت اين منطقه پرداختند كه در ايمميان عده اي به فرمان عباس ميرزا مأمور دفع فتنه بلباس مي شدند از جمله اين افراد احمدخان از ريش سفيدان آذربايجان بود .
و چون طايفه اشرار بلباس در سلدوز و صائين قلعه دست تطاول به سكنه دراز نموده بودند احمدخان در اين مأموريت اشرار بلباس را به شدت تنبيه و گوشمالي مي دهد بطوري كه تا ساليان احدي از طايفه جرأت شرارت را به خود نمي دهد . اما بار ديگر طايفه بلباس جهت انتقام به سركردگي عبيداله شمريني با همكاري آقايان مكري و خوانين ساوجبلاغ كه دل پرخوني از حكام مركزي داشتند به طرف مياندوآب پس از تصرف مهاباد و مراغه هجوم آوردند كه خوشبختانه با مقاومت و رشادت نيروها و اسب سواران سليم خان چهاردولي برخورد نمودند نيروهاي سليم خان كه به فرماندهي پسرش علي نقي خان به مقابله با اشرار بلباس برخواسته بودند و توانستند بار ديگر طعم تلخ شكست را به آنها بچشانند .
مضافاً اينكه با عبور نادر شاه در اين منطقه و عزيمت به جنگ با عثمانيها در تحكيم روابط او با سران افشار بسيار مؤثر بود و از آن زمان به بعد شاهين دژ مركز حاكم نشين ايل افشار از اعتبار خاصي بر خوردار گرديد روايت است كه شاه عباس صفوي در اوايل اقتدار خود تيره هائي از ايل افشار را كه در جنوب اترك پراكنده بودند به آذربايجان كوچانيد تا از نفوذ و خطرات احتمالي اقوام محلي وبومي كاسته باشد و اين ايل را بين بيجار (گروسي) و سقز ( سنه ) و زنجان جاي داد و به مناسب اسكان اين تازه واردين به منطقه افشار معروف گردي بزرگان و سركردگان ايل افشار در اواخر عصر صفوي از قدرت كافي برخوردار شدند و با استفاده از قدرت و روحيه جنگجوئيشان در صدد نفوذ كامل خود به مناطق بر آمدند افشارهاي اين منطقه خود را از ايل افشار قاسملو مي دانند و در تاريخ افشار مرقوم است كه اولين حكمران افشار علي مراد خان قاسملو بود كه از طرف شاه عباس به حكومت ارومي منصوب گرديد .پس از دوره افشاريه شاهين دژ وارد مرحله اي ديگر مي شود در دوره زنديه شاهين دژ رونق بيشتري مي يابد بازارچه ها و كاروانسرائيهاي در شهر ايجاد مي گردد و مردم اطراف و اكناف جهت زيارت اماكن متبركه به عراق و شام در اين شهر تردد داشتند وموقتاً اسكان مي يافتند و اين باعث افزايش جمعيت و تغيير چهره شهر شده بود در زمان قاجار نيز بازاري بنام قلي كندي و يك مسجد در كنار چشمه ناوچالي بلاغ ايجاد گرديد كه قديمي ترين مسجد اين شهر بوده است در زمان ناصرالدين شاه و صدرات امير كبير به دستور امير كبير تبريز ، بازاري به نام بهمن و پس از آن حمام شهر و همچنين يك بازار هشتلر و نيز حمام دوم شهر در دستور كار قرار گرفت و بتدريج بر وسعت شهر افزوده و سه محله ايجاد شد محله هاي قلي كندي ، هشتلر ، استادلار) .
حدود سال 1300 هـ . ق حيدر خان افشار با منصب ميرپنجي ( سرهنگ ) حاكم شاهين دژ بود كه فرزندان وي با حكومت مركزي روابط حسنه اي داشتند و از اين جهت يكي از سران با نفوذ منطقه محسوب مي شد پس از مرگ حيدرخان پسرش محمدخان ميرپنج به حكومت شاهين دژ منصوب گرديد و از آن پس در زمان مظفرالدين شاه حسينعلي خان يكي از مالكان مقتدر و با نفوذ حاكم منطقه حاكم شاهين دژ كه در سال 1316 لقب يمين لشكري و پس از آن به دليل شايستگي بيشتر به ساعد السلطان ملقب گرديد در زمان جنگ جهاني اول كه شعله هاي آن مرز قاره ها گذشت و ايران عزيز و سرزمين آذربايجان نيز از اثرات مخرب آن مصون و در امان نماند شهرهاي آذربايجان يكي پس از ديگري به تصرف دو قدرت متخاصم زمان در آمد ضمن اينكه دولت ايران بي طرفي اختيار كرده بود اما ضعف دولت مركزي بيشتر از آن بودكه بتواند مانع ايجاد شرارت و بلوا باشد با توجه به ضعف دولت مركزي افرادي همچون اسماعيل آقا (سمتيكو) رئيس ايل شكاك اين دست پرورده انگليس با شعار كردستان مستقل دست به جنايات و خونريزي بمدت ده سال زد و با تاخت و تازهاي بي رحمانه منطقه را نا امن كرده بود و فتنه اسماعيل آقا هر روز گسترده تر مي شد تا اينكه در سال 1300 هـ . ق حاج مخبرالسلطنه هدايت والي و فرمانده قواي آذربايجان گرديد و نيروهاي دولتي را مأمور سركوبي و دفع اشرار گردانيد در سال 1320 ايران از طرف قواي شوروي و انگليس بدون رعايت اصول بي طرفي اشغال و شعله هاي آتش به تمام نقاط و بويژه شهرهاي آذربايجان سرايت مي نمايد جنگ جهاني دوم آغاز شده و ارتش سرخ هر دم بر تصرفات خود خواهد افزود تمام شهرها در دست دشمن و نشانه هايي از فقر بدبختي پيدا و آشكار است و هرج و مرج و بي قانوني در سطح كشور حاكم است و در اين ميان با استفاده از خلاء قدرت و ضعف و ناتواني حكومت ، اكراد با حمايت روسها دست به اغتشاش و نا امني مي زنند و منطقه را مورد تاخت و تاز خود قرار مي دهند و مدعي كردستان مستقل مي شوند رهبران اكراد هميشه به محض احساس ضعف در حكومت و دولت مركزي دست به شورش زده و مشكلات را براي كردستان و اعلام جمهوري خود مختار كردستان كه از اثرات نامطلوب جنگ جهاني دوم ات با دخالت مستقيم شوروي برمردم تحميل مي شد در اين زمان شاهين دژ براي مدتي در تصرف نيروهاي حزب دمكرات آذربايجان بود و قرار گاهي در كوه سورسات ميان تكاب و شاهين دژ براي كنترل و فرماندهي تبديل و سياست هاي حزب را براي بدست آوردن منطقه به مرحله اجرا گذشته مي شود در اين ميان رقابت شديدي در بين سران دو جمهوري ( دمكرات آذربايجان – كومله كردستان ) صورت مي گيرد .
هدف اصلي تسلط بر ايل بزرگ افشار بود اما قوم ومنطقه چهاردولي مانع بزرگي براي دستيابي به هدف محسوب مي شد بنابراين هر دو تلاش مي كردند كه قوم چهاردولي را با خود هم رأي و هم عقيده نمايند از آنجا كه حزب كومله به رهبري قاضي محمد توانسته بود بيشتر ار پيشه وري به سران ايل نزديك شود خطر جدي دمكرات آذربايجان را تهديد مي كرد از آن پس در پي تدابير خاص نقشه ايجاد دوستي و مودت با سران چهاردولي دست به خيانت و در نهايت سركوبي و نابودي چهاردولي زدند و از آن پس تسلط و حاكميت بيشتري برشاهين